شگفتی جهانی از حرکت عجیب وفایی مقابل سالیوان
تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۸۶۵۷۲
به گزارش "ورزش سه"، با توجه به کلاس بالا و آرامش حکمفرما بر این ورزش نمی توان اسنوکر را با کلماتی نظیر بازی کینه توزانه مرتبط کرد اما مسابقه دیروز بین حسین وفایی و مدافع عنوان قهرمانی رونی اوسالیوان مطمئناً یکی این موارد بود.
پیش از مسابقه، این دو نفر در حال رد و بدل کردن کلمات تند بودند و وفایی گفت که اوسالیوان "وقتی که خواب باشد پسر خوبی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با شروع رقابت، اوسالیوان فریم اول را گرفت تا از وفایی 1-0 پیش بیفتد و فریم دوم را با بریک آف خود آغاز کند. در ادامه وفایی در یک حرکت عجیب به جای زدن یک ضربه سنجیده، ضربه ای زد که یادآور یک بازیکن معمولی بود و سطح او را زیر سوال برد. او بدون فکر توپ سفید را به توپهای قرمز زد و توپ های روی میز را پخش کرد.
این اتفاق استفن هندری، مفسر بیبیسی و جان ویرگو را تحت تاثیر قرار داد. ویرگو در این باره گفت: " از نظر من من، زدن آن ضربه بی احترامی بود. این بزرگترین مسابقه دوران حرفه ای او (وفایی) است. من نمی توانم باور کنم که او چنین ضربه ای بزند. اولین بار است که من چنین چیزی می بینم. آنچه در ذهن بازیکنان اسنوکر می گذرد خنده دار است."
هندری ،قهرمان هفت دوره جهان، نظر همکارش را تکرار کرد اما در عین حال معتقد بود که این یک حرکت از پیش برنامه ریزی شده بود زیرا پیش از این رونی اوسالیوان نیز این کار را در یک مسابقه انجام داده بود. او در ادامه گفت: "قبل از این که وفایی ضربهاش را بزند به یکی از حضار نگاه کرد و این احمقانه است. این مسابقات قهرمانی جهان است؛ چرا باید این کار را بکنی؟ این اصلا کار درستی نبود."
فصل گذشته در مسابقات مقدماتی مسترز آلمان، اوسالیوان یک شوت تقریباً مشابه مقابل وفایی به توپ زد، در جدالی که مرد انگلیسی با نتیجه 5-0 به برتری رسید. در همین مسابقه هم اوسالیوان به نوعی تسلط خود را نشان داد تا ثابت کند که چرا امروز هفت عنوان قهرمانی جهان برای او به ارمغان آمده است. او حالا به دنبال رکوردشکنی و کسب هشتمین عنوان جهانی در دوران مدرن است.
در نهایت این مجموعهای از توییت های هواداران است که در واکنش به نبرد سالیوان و وفایی نشان دادند:
*وفایی داره چیکار میکنه؟؟؟
*طی20 سال تماشای اسنوکر من تا حالا ندیدم کسی اینطوری بازی کنه!
*چرا وفایی اینطوری کرد؟! مسابقات جهانیه مثلا!!!
*کمی احترام بذار آقای وفایی؛ او باید بعد از این فکری به حال خودش کند.
*حسین وفایی به طور کامل داستان را باخته است.
منبع: ورزش 3
کلیدواژه: بیلیارد و اسنوکر حسین وفایی سالیوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۸۶۵۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عملیات نظامی ایران با این حرکت عجیب، موفق به پایان رسید /ماجرای شهادت و مفقودالاثری ۱۸ اسیر چه بود؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس تعریف میکند: در عملیات مطلع الفجر به بیشتر اهدافمان دست یافتیم و بیشتر مناطق اشغال شده آزاد شده بود.
آنگونه که فارس روایت میکند، ابراهیم هادی مسئول جبهه میانی عملیات بود. نیمههای شب با بیسیم تماس گرفتم و گفتم: آقا ابراهیم چه خبر؟ گفت: بیشتر مناطق آزاد شده؛ اما دشمن روی یکی از تپههای مهم منطقه انار شدیداً مقاومت میکنه. گفتم: من با یک گردان نیروی کمکی دارم میام. شما هر طور میتونید تپه رو آزاد کنید. هوا در حال روشن شدن بود که با نیروی کمکی به منطقه انار رسیدم. یکی از بچهها جلو آمد و بیمقدمه گفت: حاجی! ابراهیم رو زدن. تیر خورده تو گردنش.رنگ از چهرهام پرید. با عجله خودم را به سنگر امدادگر رساندم. ابراهیم تقریباً بیهوش بود. خون زیادی از گردنش رفته بود؛ اما گلوله به جای حساسی نخورده بود.پرسیدم: چطوری زدنش؟ تعریف کرد: برای حمله به تپه به هیچ نتیجهای نرسیدیم. هر کس چیزی میگفت. همان موقع ابراهیم بلند شد و رفت رو به سمت تپه و با صدای بلند اذان صبح را گفت! ما هر چه گفتیم برگرد، بیفایده بود. با تعجب دیدیم صدای تیراندازی عراقیها قطع شد. اواخر اذان بود که گلولهای شلیک شد و به گردن او اصابت کرد. نگاهی به چهره ابراهیم انداختم. از این حرکت بچهگانه او تعجب کردم. یعنی چرا این کار را کرد؟ساعتی بعد علت کار او را فهمیدم. زمانی که ۱۸ نفر از نیروهای عراقی به سمت ما آمدند و خودشان را تسلیم کردند. یکی از آنها فرمانده بود.
او را بازجویی کردم. میگفت: ما همگی شیعه و از تیپ بصره هستیم. به ما گفته بودند ایرانیهاآتشپرست هستند. گفته بودند به خاطر اسلام به ایران حمله میکنیم؛ اما وقتی مؤذن شما اذان گفت، بدن ما به لرزه درآمد. یکباره به یاد کربلا افتادیم. برای همین دوستانِ همفکر خودم را جمع کردم و با آنها صحبت کردم. آنها با من آمدند. بقیه نیروها را هم به عقب فرستادم. الان تپه خالی است. با تعجب به افسر عراقی نگاه کردم. با پایان عملیات اسرای عراقی را تحویل دادیم. حمله ما در آن محور با تصرف تپه به اهداف خود دست یافت و با موفقیت به پایان رسید. از این ماجرا ۵ سال گذشت. زمستان ۶۵ و در اوج عملیات کربلای ۵ بودیم که رزمندهای جلو آمد و با لهجه عربی از من پرسید: حاجی! شما تو عملیات مطلع الفجر نبودین؟ گفتم: بله. چطور مگه؟ گفت: آن ۱۸ اسیر رو یادتون میاد؟ من یکی از اونا هستم. وقتی چهره متعجب من را دید، ادامه داد: ما به جبهه اومدیم تا با دشمن بعثی بجنگیم. چند روز بعد خبر شهادت و مفقودالاثری همه آن ۱۸ نفر به گوشم رسید.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903616